خدایا!
ای خدای مهربان وبی ریا
تو مرا ساقی باش در میان این آتش
آنگاه که به چشمم از پشت این زبانه های لاله گون
تصویر پرده دار دوستی رسید
و من بی دریغانه خود را به شن زار آتش زدم
تا که شاید در آنطرف این بحر سرخ
حلیمی باشد و آب صفای که تسکینم دهد
اما افسوس افسوس که در ورا این دشت سوزان
کالبدی بود
کالبدی سیاه
کالبدی که برای فریب من
فقط وفقط لباس شرع بتن کرده بود
!!! وبس